عشق من
من که عاشفتم من که ذرات وجودم ترا صدا میزنه،من که با صحبت کردن با تو جانی تازه تو کالبدم دمیده میشه،من که و جودم بسته به توجه ونگاه توست،من که ابراز احساس تو برام بزرگترین آرزوی زندگیم شده،من که از همه کس و همه چیز دل بریدم وبه عشق و محبت تو دل بستم،وقتی که اسم تو به میان میاد هیجان و شوق سرا تا پام را فرا میگیره ووقتی ازت خبر ندارم همه وجودم پر از غم و اندوه میشه،تو خوب میدونی من عاشقانه دوستت دارم.تو میدونی قلبم لبریز از عشق و محبت توست.تو میدونی سینه ام دشت شقایق های عشق آتشین توست.ووجودم مالامال آرزوی با تو بودن است من ناچارم که با افتخار منت تو را بکشم تا در کنارم باشی تا من از با تو بودن به آرامش برسم.میدونم که این را حمل بر خودخواهی من میگذاری و از من گذشتی احساس نمی کنی ولی این را بدون عزیزترین چیزی که دارم و اونم قطره های اشکمه نثار قدم هات میکنم.تادر کنار تو باشم و با تو بهار زندگی را احساس کنم.عزیزم وجود تو برای من تنفس هوای تازه است،صفای با تو بودن را از من مگیر